آموزشی و اجتماعی

اطلاعات مربوط به روانشناسی کودک روشهای تدریس در مقطع ابتدایی و فروشگاه اینترنتی

آموزشی و اجتماعی

اطلاعات مربوط به روانشناسی کودک روشهای تدریس در مقطع ابتدایی و فروشگاه اینترنتی

حکایت موش و تله موش !

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید ،به مرغ و گوسفند و گاو 


خبر داد . همه گفتند : تله موش مشکل توست ، به ما ربطی ندارد !


ماری در تله افتاد  و زن مزرعه دار را گزید ،از مرغ برایش سوپ مهیا 


شد، گوسفند رابرای عیادت کنندگان سر بریدند و سرانجام گاو را برای


مراسمترحیم کشتند ، و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد


و به "مشکلی که به دیگران مربوط نبود" فکر می کرد !!!.......  

راهنمای مقابله با خستگی و دلزدگی !

بدون شک همه ما تاکنون دچار این دوره ها شده ایم. بر اثر فشار زیاد در کاری، کلا از زندگی، کار، روابط اجتماعی و همه چیز دل زده، ناراحت و بی علاقه می شویم. به این حالت در اصطلاح بریدن یا برن اوت (burnout) می گوییم.



دقیقا مانند ماشینی پس از گاز دادن فراوان، موتورش منفجر شود. مانند راکتوری که بر اثر فشار آوردن به آن مانند چرنوبیل منفجر شود. مانند طنابی که بر اثر فشار بیش از حد پاره شود. مانند عزیز پشت کنکوریی که پس از درس خواندن فراوان ناگهان دو هفته مانده به کنکور همه چیز را رها می کند.



در این حالت انسان با اینکه می داند باید بیشتر از همیشه کار کند و فشار بیشتری را تحمل کند، اما چون برن اوت کرده، همه چیز برایش بی اهمیت می شود و همه چیز را کنار می گذارد و بدتر از همیشه کار می کند. البته ممکن است او برای همیشه از آن کار زده شود و عطای آینده آن شغل را به لقایش ببخشد. اما معمولا پس از مدتی همه به کار برمی گردند. همه ما بارها با چنین شرایطی مواجه شده و می شویم. این اتفاق کاملا طبیعی است. اما چیزی که یک کارمند عالی را از یک کارمند خوب و یک پشت کنکوری عالی را از یک پشت کنکوری خوب متمایز می کند، مدت زمان سریعتر برگشت به حالت عادی و تعداد کمتر این برن اوت ها است.



همان طور که گفتیم، بسیاری از ما هر چند وقت یک بار دوره های کوچکی از برن اوت را تجربه می کنیم و پس از گذراندن هر کدام از آنها کمی قوی تر و پوست کلفت تر می شویم. در این مقاله به بررسی حالت شدید (و خانمان برانداز) برن اوت می پردازیم و راه های مقابله، و رهایی از آن را معرفی کنیم. در آخر مطلب نیز اشاره کوتاهی به برن اوت های خفیف می کنیم. پس در ادامه با نارنجی باشید.



بدون شک اکثر شغل ها پر از استرس هستند، اما اگر حس می کنید، نمی توانید تمرکز کنید یا احساس ناراحتی از کارتان دارید، شاید دچار برن اوت (burnout) شده اید. این شرایط ممکن است برای هر کسی اتفاق بیافتد و معمولا به آن بی توجه هستیم، اما شما باید این مشکل را تشخیص داده و تصحیح کنید. در اینجا توصیه هایی برای این کار داریم.



ما معمولا از کلمه بریدن برای این حالت ناراحتی و دل زدگی شدید از کار استفاده می کنیم، که ممکن است از یک تا چند روز یا چند هفته طول بکشد. اما بریدن یا برن اوت واقعی جدی تر از این حرفا است. در اینجا نویسنده لایف هکر از اولین تجربه برن اوت جدی خود می گوید:



من در اولین شغلم در دانشگاه یک برن اوت جدی را تجربه کردم. همیشه حس می کردم که چیزی ایراد دارد زیرا ساعت ها کند می گذشتند و میزان استرس من همیشه بالا بود. اما واقعا نمی دانستم چه بر من می گذرد، تا زمانی که پدر و مادرم به دیدن من آمدند. آنها با دیدن وضع اسف بار آپارتمانم چیزی را که همیشه نادیده می گرفتم، به من نشان دادند. (من واقعا شخص مرتبی هستم و حتی یک نامرتبی کوچک نشانه یک مشکل بزرگ بود.) پس از ترک آن شغل، با واژه برن اوت آشنا شدم. این که من یک مثال کاملا عالی و واضح برای برن اوت بودم و اینکه باید چه کنم تا این مشکل حل شود. گرچه برن اوت می تواند اثرات بدی داشته باشد، اما غیر قابل شکست نیست. شما به راحتی می توانید علایم آن را بررسی، علت را شناسایی و درمان را شروع کنید. (این کار در تمام برن اوت های کوتاه یا دراز مدت اساس یکسانی دارد.) پس اگر موافق باشید برویم سراغ توضیح کامل این سه مرحله (بررسی، شناسایی و درمان).



چگونه علائم برن اوت را بررسی و علت آن را شناسایی کنیم


برن اوت به سادگی یک دل زدگی شدید از کار نیست. زمانی که واقعا برن اوت کنید، به جز انجام کارهای حیاتی، کار خاص دیگری انجام نمی دهید. تعطیلات عادی نیروی شما را برنمی گرداند. نه تنها اشتیاق به کاری که باعث برن اوت تان شده است را از دست می دهید، بلکه به انجام سایر کارها نیز بی علاقه می شوید. از لذت ها، لذت نمی برید. از هر مسئله کوچکی عصبانی می شوید. کلا ناراحتید و نمی دانید چرا. شما تمام این ها را حس می کنید و اعتقاد دارید که راهی برای گریز از آنها نیست. علایم زیادی برای برن اوت گفته شده که به طور کلی می توان آن را در موارد زیر خلاصه کرد. احتمالا بعضی یا همه آنها را در برن اوت های خود تجربه کرده اید:



- شخصیتی منفی (اصطلاحا نچسب و بد عنق) پیدا می کنید و معمولا تمایل به انجام کاری ندارید. 
- عدم توانایی تمرکز.
 
- بی علاقگی نسبت به کار روزمره و سایر فعالیت ها.
 
- احساس ایستایی و در جا زدن.
 
- احساس بی علاقگی به رفتارهای اجتماعی و بودن با دوستان.
 
- مشکل شدن انجام عادت های سلامتی مانند ورزش کردن، رعایت رژیم یا خواب منظم.
 
- احساس اینکه شما هیچ وقت به قدر کافی کار نمی کنید.
 
- بی اهمیتی و عدم توجه به نیازهای خود و تقدم نیازهای دیگران به نیازهای خود.
 
- عقاید و اعتقادات شخصی تان کم اهمیت می شوند.
 
- بی صبری.
 
- احساس خستگی و فرسودگی دائمی.
 
- احساس بی مصرف بودن.
 
- احساس جدا بودن از مردم و چیزهایی که برای تان مهم هستند.
 
- بی حوصلگی مکرر.
 
- بیماری های عصبی، مانند سردرد یا مشکلاتی که علت آنها به دلایل علمی، پزشکی و بیماری قابل توجیه نیست.
 
- و در آخر، انکار مشکلات بالا!




با توجه به اینکه گاهی خودتان نمی توانید علایم بالا را در خود پیدا کنید، باید از دوستان و اعضای خانواده برای یافتن این علایم سوال کنید. آنها نه تنها می توانند نظرات مفیدی ارائه کنند، بلکه می توانند مثال ها و رفتارهایی از اینکه چرا شما برن اوت شده اید را بر زبان بیاورند. پس زمانی که بار دیگر برن اوت شوید و آن مثال ها را در خود ببینید، می توانید به برن اوت شدن خود نیز پی ببرید. مثلا ممکن است‌ آنها به شما بگوید که «شما زیاد کار می کنید و ما خیلی کم تو را می بینیم». خصوصا دوستان نزدیک و اعضای خانواده ممکن است بگویند با شما احساس غریبه بودن می کنند و از بودن در کنار شما مانند قدیم لذت نمی برند. با شنیدن این جملات بدانید که شما در بهترین وضعیت مناسب همیشگی خود نیستید و باید به فکر علت باشید.




زمانی که متوجه شدید برن اوت کرده اید، باید دنبال علت باشید. در اکثر موارد یافتن علت آسان است، زیرا اغلب اوقات ناراحتی شما مربوط به همان علت بوده و معمولا زمان زیادی در طول روز روی آن می گذارید. نویسنده لایف هکر می گوید: «زمانی که من به علت شغل قبلیم برن اوت شدم، متوجه شدم، توانایی تمرکزم را از دست داده ام. حتی زمانی که کسی با من صحبت می کرد، در حال فکر راجع به مشکلات شغلیم بودم و نگران بابت کارهایی که باید تمام می کردم. در نهایت روزی تصمیم گرفتم تا آن شغل را رها کنم. در آن روز دوستم راجع به یکی از مهمترین مشکلات زندگیش با من صحبت می کرد. زمانی که صحبتش تمام شد، نظر مرا پرسید. من در جواب گفتم “من از شغلم متنفرم.”»



شغل ها تنها علت برن اوت نیستند. گاهی کارهای دیگری نیز باعث برن اوت می شوند، اما شباهت زیادی به شغل دارند. پس برای پیدا کردن علت فقط فکر کنید «چه چیزی بیشتر از سایرین ذهن شما را به خود مشغول کرده است» تا به راحتی جواب را پیدا کنید.



چگونه اثرات برن اوت را درمان کنید

زمانی که شما دریافتید و قبول کردید که واقعا دچار برن اوت شده اید، باید آن را درمان کنید. با توجه به اینکه مدتی طول می کشد تا اثرات برن اوت در رفتار شما ظاهر شود، مدتی هم طول خواهد کشید تا آن اثرات برطرف شوند. شما باید آماده گرفتن تصمیم های جدی (تصمیم کبری) باشید. تصمیم هایی که ممکن است روند زندگی شما را برای مدت طولانی تغییر دهند. خبر خوب این است که با شروع این تصمیم ها و تغییرات، روند بهبودی را نیز در خود حس می کنید. با انجام این تغییرات به نرمی و کندی در طول مدتی طولانی (گاهی تا یکسال یا بیشتر) احساس سلامتی کامل به سراغ شما می آید.



منبع برن اوت را نابود کنید











طبعا هر منبع برن اوتی را نمی توان با یک کار بهتر جایگزین کرد. اگر به هر دلیل نمی توانید از آن منبع دوری کنید، باید تا آنجا که ممکن است برای کاهش فشار روحی تان کمک بگیرید. هر جا که امکان دارد از دوستان و خانواده تان کمک بگیرید تا بتوانید زمان بیشتری برای یافتن یک راه حل طولانی مدت بگذارید.



غیرعادی عمل کنید


شما احتمالا یک برنامه روتین زندگی دارید. طبعا در زمان برن اوت، هیچ علاقه ای برای دیدن چیزهایی خارج از برنامه روتین زندگی تان ندارید. به راحتی و با انجام یک کار کاملا غیرعادی می توانید تغییر بزرگی در زندگی تان بوجود آورید. اگر معمولا تمام روز را روی یک صندلی می نشینید، بروید و در پارک قدمی بزنید. اگر همیشه تکنولوژیک زندگی می کنید، شطرنج یا سایر بازی های قدیمی را بازی کنید. اگر همیشه صبح زود برمی خیزید، امروز (تا آنجا که ممکن است) دیر بیدار شوید. اگر معمولا تا ظهر می خوابید، سحر خیز شوید. برعکس کردن روتین های زندگی راهی آسان برای احساس تازگی و طراوت است و به راحتی قابل انجام.



باشید

بدون شک به سلامتی تان بسیار اهمیت ی دهید، اما برن اوت این اهمیت را کاهش می دهد. گاهی بسیار مشکل است تا از رفتارهای ناسالم جلوگیری کنید، زیرا اثرات برن اوت معمولا باعث می شود به نیازهای جسمی تان بی توجه شوید. پس در زمان هایی که به شدت نسبت به ورزش و تغذیه مناسب بی میل شده اید، برای انجام آنها حداکثر سعی خودتان را بکنید (تا هر جا که می شود). خیلی آسان می شود به ۳۰ دقیقه ورزش روزانه در سالن تمرین شهر، نه گفت. اما معمولا یک پیاده روی روزانه به مدت ۵ تا ۱۵ دقیقه که می شود آن را در خانه نیز انجام داد، کاری سختی نیست و برن اوت نمی تواند شما را به انجام ندادن آن متقاعد کند. شما بدون نیاز به هر وسیله ای، راه های زیادی برای ورزش کردن دارید ، پس یک ورزش سبک که دوست دارید (مثلا پیاده روی) انتخاب کنید و مدت کمی در روز (۵ تا ۱۵ دقیقه) را به آن اختصاص بدهید. به مرور زمان با انجام ورزش روزانه، سلامت شما کم کم ارتقا می یابد. همچنین هر زمان در میانه کار فرصت دارید، نرمش کنید. تمام مدت پشت میز نشستن برای شما مضر است و انجام این ورزش های کوتاه کمک زیادی به شما می کند. حتی شاید بتوانید راهی پیدا کنید که در محل کار، ورزش مستمر و مفیدی داشته باشید.







بهبود وضع تغذیه نیز کمی به شما کمک می کند. با چشم پوشی از بعضی غذاهای مضر کمی بهبود را در زندگی برن اوت شده تان حس خواهید کرد. مانند ورزش کردن، در اینجا هم آرام آرام تغییر را بوجود بیاورید (طبعا اگر به شما بگویند دیگر فست فود -ساندویچ، پیتزا و …- نخور! گوش نخواهید کرد). مثلا برای شروع تمام غذاهای مورد علاقه تان که مرتبا میل می کنید را لیست کنید، سپس ۵ مورد از سالم ترین آنها انتخاب کنید. سعی کنید بیشتر از این پنج غذا میل کنید و کمتر از مواد ناسالم. انجام این کار تغییرات زیادی در رژیم شما بوجود نمی آورد، اما توجه شما را به غذاهایی که می خورید جلب می کند و در نتیجه سالم تر غذا خواهید خورد. پس از اینکه نتایج تغذیه از غذاهای سالم را در خود دیدید، شروع به آشپزی کنید. زمانی که برای خودتان آشپزی کنید، کنترل بیشتری روی سلامت بدن تان دارید (اگر وقت برای آشپزی ندارید، سعی کنید از غذاهای رستورانی به جای فست فودها استفاده کنید.)






صبر پیشه کنید

همان طور که قبلا گفتیم، بهبود برن اوت (همچون بهبودی هر بیماری دیگری) زمان بر است. شاید به سرعت احساس بهتر شدن کنید، اما برگرداندن کامل برن اوت یک روند طولانی است و در ضمن انتظار نداشته باشید که تمام عوارض آن به طور کامل برطرف شود. به محض اینکه شروع به احساس بهبودی کردید، انرژی و شادی بیشتری برای ادامه روند پیدا می کنید، پس با تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت به خودتان یاداوری کنید که این یک روند طولانی است. حتی اگر تغییر خاصی در شما ایجاد نشود، فقط با رسیدن به هر کدام از این اهداف احساس پیشرفت و بهبودی، شما را برای ادامه امیدوار می کند. درمان برن اوت واقعی مشکل است، اما اگر تصمیم بگیرید هر کاری می توانید انجام دهید.



برن اوت های خفیف: مضر یا مفید؟!

برن اوت شدید و واقعی شاید در زندگی بسیاری از ما هیچ گاه بوجود نیاید. آنچه که همه ما بارها تجربه اش کرده ایم برن اوت های خفیف هستند و حداکثر چند هفته به طول می انجام اند. طبعا تمامی توصیه هایی که برای شناخت و مواجهه با برن اوت شدید گفته شد، در اینجا نیز سودمند هستند. اما شاید بعضی از آنها (مانند ترک کردن شغل) زیاده روی باشد.



برن اوت های خفیف بیش از آنکه مضر باشند، می توانند مفید باشند. با گذراندن و پیروز شدن بر هر یک از آنها شما قوی تر و پوست کلفت تر می شوید و دیگر با مشکلاتی که باعث برن اوت قبلی تان شده اند، برن اوت نمی کنید.



فرض کنید شما به طور متوسط روزی یک ایمیل دریافت می کنید و جواب می دهید. حالا اگر بر اثر پروژه ای ورودی ایمیل شما، ۱۰ ایمیل در روز شود، قطعا شما یک برن اوت خواهید داشت و شاید چند روز بی خیال جواب به آنها شوید. اما پس از چند روز (هر چقدر سریع تر، بهتر) شما به کار بر می گردید و حالا توانایی شما ۱۰ ایمیل در روز شده. به این توجه داشته باشید، شما هنوز تا رسیدن به مقام رئیس شرکت بزرگی چون مایکروسافت (که روزی هزاران ایمیل دریافت می کند و به راحتی شرکت را اداره می کند) راه زیادی دارید و حداقل به صدها برن اوت نیاز دارید تا به گنجایش او برسید.



پس اگر واقعا شغل تان را دوست دارید و فکر می کنید با گذاشتن وقت و انرژی فراوان روی آن، نهایتا به موفقیت بزرگی می رسید، از کار زیاد و برن اوت نهراسید. زیرا برن اوت همچون «چوب معلم، گل» است و باعث پیشرفت.

 

ارتباط حالت خوابیدن با روحیات شخص

حالت جنینی
افرادی که خودشان را خم کرده و مانند دوران جنینی به خواب می روند افرادی هستند که از بیرون سر سخت اما قلباً انسان های ملایمی بوده و دارای روح بسیار لطیفی میباشند. شاید در نگاه اول از کسی که او را به تازگی ملاقات کرده اند ، خجالت بکشند اما دیری نخواهد گذشت که خجالتشان می ریزد و آرام می شوند. این مورد یکی از شایع ترین حالات خوابیدن است. در تحقیقی که انجام شد 41% از 1000 نفری که تحت آزمایش بودند به این حالت می خوابیدند. خانم ها دو برابر بیشتر از آقایون به خوابیدن در این حالت گرایش دارند. 

چوب گرد
خوابیدن به پهلو در حالیکه دست ها پایین در کنار پهلو قرار دارد. این افراد به سرعت با دیگران ارتباط برقرار می کنند و از روابط اجتماعی بالایی برخوردار هستند. به راحتی به غریبه ها اعتماد می کنند و دوست دارند همیشه در جمع های بزرگ شرک کنند. البته این امکان هم وجود دارد که اندکی زودتر از سایرن گول بخورند.

آرزومند
افرادی که به پهلو می خوابند در حالیکه دست هایشان به سمت خارج و جلو است دارای طبع بازی هستند اما در عین حال می توانند شکاک ، غرغرو و عیب جو نیز باشند. در تصمیم گیری قدری تعلل به خرج می دهند اما زمانیکه تصمیم به انجام کاری بگیرند ، هیچ چیز نمی تواند آنها را وادار به تغییر نظرشان کند.

سرباز
خوابیدن به پشت در حالیکه دست ها به صورت صاف به پهلوها چسبیده باشد. افرادی که به این حالت می خوابند معمولاً ساکت و خوددار هستند. تمایل چندانی به هیاهو و سر و صدا ندارند و برای خود و سایرین مقررات و معیارهای متعددی قائل می شوند.

آزاد و رها
خوابیدن از جلو در حالیکه دست ها اطراف بالشت باشد و سر به یکی از طرفین چرخیده باشد. معمولاً افراد عجول ، بی پروا ، و کمی گستاخ به این شیوه می خوابند. آنها به سرعت عصبانی می شوند ، به شدت آسیب پذیر هستند و انتقاد و قرار گرفتن در شرایط سخت را دوست نمی دارند.

ستاره دریایی
خوابیدن بر روی پشت در حالیکه دست ها در اطراف بالشت قرار دارد. این افراد به عنوان بهترین دوست ها برای دیگران به شمار می آیند چرا که به خوبی به حرف های دیگران گوش می دهند و هر موقع که نیاز به کمکشان باشد ، حاضر هستند. آنها معمولاً علاقه ای ندارند که مرکز توجه دیگران باشند.

البته گونه های مختلف دیگری از خوابیدن نیز وجود دارد که در این مطالعه بر روی آنها آزمایش نشده است.
پروفسور ایدزیکوسکی تاثیر نحوه خوابیدن بر روی سلامتی را نیز مورد مطالعه قرار داده است. او معتقد است که خوابیدن آزاد و رها برای سیستم گوارشی بسیار مناسب است. این در حالی است که موارد سرباز و ستاره دریایی موجب خور خور کردن شده و خواب خوبی را به همراه ندارند.

او معتقد است زمانیکه شکم آزاد باشد ، افراد راحت می توانند تنفس کنند و اعما و احشا در آرامش کامل قرار می گیرند؛ اما اگر وزن بدن بر روی شکم قرار بگیرد ، آنوقت میزان اکسیژن دریافتی تحلیل رفته و فشار بیشتری به شکم وارد می شود که این امر موجب خور خور می شود. البته ممکن است افرادی که در این حالات می خوابند تا صح از خواب بیدار نشوند ، اما از ساعات خواب خود بهره کافی نبرده و انرژی زیادی دریافت نمی کنند.

همچنین تحقیقات او گویای این مطلب هستند که کمتر اتفاق می افتد تا افراد حالت های خوابیدن خود را تغییر دهند و در این میان تنها 5% بودند که اظهار می داشتند هر شب حالت های خوابیدن خود را تغییر می دهند .

سمیرا صفاییان
کارشناس راهنمایی و مشاوره

 

 

علل دروغگویی کودکان و راههای پیشگیری

مرز بین دروغ و خیال در کودک

دروغگویی در کودک

همه انسانها در محدوده ای برابر پا به عرصه وجود می گذارد. هیچکس از کودکی دروغگو به دنیا نیامده است. همه انسانها راه فکر کردن و توجیه اعمال خویش را از دیگران آموخته و تکامل یافته اند. درستی یا نادرستی از طریق کلمات و اعمال دیگران به ما القا می شود و ما این کلمات و اعمال را در ذهنیات خود تلفیق کرده، سرانجام شخصیت خود را شکل می دهیم. راستی شما فکر می کنید که این گونه توجیهات استادانه چگونه توسط بعضی از جوانان ونوجوانان بیان می شوند؟ والدین نقش مهمی در تکوین شخصیت فرزندان خود بازی می کنند و این نقش در سالهای اولیه تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد. برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم ابتدا می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته باشیم و نیز درارتباط خود با دیگران دقت کنیم، صداقت و راستگویی از مواردی است که باید قبل از سنین مدرسه به آن توجه شود. البته ما باید توجه داشته باشیم که کودک اساساً قصد فریب والدین را ندارد، ولی توجیهات او راهی برای فرار از مجازات است.
کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند.

دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان 4ـ5 ساله است که از لحاظ اخلاقی اشکالی ندارد. کودکان در این سن و سال معمولاً به دو شکل دروغ می گویند که نخستین آن خیال پردازی است، کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند. در این صورت بهتر است که پدر و مادر در تأیید خواسته کودک حرف بزنند. دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفید است، دروغی است که بزرگترها هم می گویند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آمیز می گذارند تا به جای نتیجه بد، نتیجه خوب بگیرند. در این مرحله از رشد کودک تنها کار درست را در خواسته خود می جوید و با استفاده از دروغ برای رسیدن به خواسته اش تردیدی به خود راه نمی دهد.

در این موارد باید به کودک تفهیم کنیم که از راستگویی و صداقت او خوشحال می شویم ، دروغ و دروغگویی را دوست نداریم. باید توجه داشت که این مسأله در سنین بالاتر رفتاری ناپسند است که به کودک شخصیت ساختگی و تصنعی می بخشد. هرگاه کودک شما در موقعیت نامطمئن و ناامن قرار گیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتن دروغ متوسل می شود. کودک دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و نسبت به اطرافیان بدبین می شود. متأسفانه برخورد بسیاری از والدین در این موارد با تنفرهمراه است زیرا از خود سؤال می کنند که چرا فرزندشان دست به چنین عملی زده است؟
در برخورد با چنین مواردی والدین نباید به چشم یک آدم دروغگو به کودک نگاه کنند و یا دائماً به آنها ظنین باشند زیرا چنین برخوردی عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت.

برای درمان دروغگویی شناخت علل آن کاملاً ضروری است، دروغگویی به عنوان یک مشکل علل گوناگون و متعددی دارد که درا ینجا به برخی از آنها اشاره می شود:



بــــررســــــی علل دروغگویـــــــی

همانطور که قبلاً هم اشاره شد یکی از علتهای دروغگویی آموزش نادرست خانواده است. در خانواده ای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ می گویند نمی توان انتظار داشت که کودکی راستگو تربیت شود.

دروغگویی کودک ممکن است برای جلب توجه اطرافیان باشد. چنانچه کودکی در خانواده یا مدرسه مورد بی توجهی اطرافیان قرار گیرد، برای نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممکن است به گفتن دروغ در زمینه های گوناگون متوسل شود.

کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه های گوناگون نظیر شغل والدین، محل سکونت، وضع تغذیه، دوستان و تفریحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته ونگران خود را به آن وسیله به طور موقت تسکین دهند.

ترس نیز از دیگر عواملی است که موجب دروغگویی می شود. اگرکودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود. باید اذعان کرد که سختگیریهای افراطی و برخوردهای خشن والدین و مربیان با کودک از علل مهم دروغگویی کودک محسوب می شود.

گاهی نحوه بیان و برخورد والدین و مربیان با کودک او را به دروغ گفتن وامی دارد و به او دروغگویی را می آموزد. به عنوان مثال والدین به کودکی که مرتکب عمل خلافی شده است اصرار می ورزند که او این کار را انجام نداده است بلکه دیگری مثلاً همسایه یا دوست یا برخی موجودات خیالی سبب آن بوده اند. در این حالت والدین علاوه بر آنکه کودک را دروغگو بار می آورند او را به گریز از قبول مسئولیت رفتارش نیز وامی دارند.

انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنان با دوستان و همکلاسیها در زمینه های گوناگون از دیگر عوامل دروغگویی کودکان می شود دراین صورت کودک از طریق دروغ می تواند هم بر احساس حقارت خود به طور موقت غلبه یابد و هم والدین را راضی و خشنود سازد و نظر آنان را به سوی خود جلب کند.


درمـــــــــان دروغگویــــــی

برای پیشگیری و درمان دروغگویی، والدین و مربیان باید واقعیات را بپذیرند و برای شنیدن موارد شیرین و تلخ از طرف کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بیاموزند که گفتن واقعیات به هر صورتی که باشد مقبول است و موجبات تنبیه و آزار کودک را فراهم نخواهد کرد.
اگر کودک پی ببرد که والدین و مربیان او را برای دروغگویی تشویق و برای راستگویی تنبیه نمی کنند به تظاهر در رفتار و جعل واقعیت نخواهد پرداخت.

همچنین والدین و مربیان باید از طرح پرسشهایی که کودک به آنها به احتمال قوی پاسخ نادرست خواهد داد خودداری کنند. در صورت مشاهده دروغ، والدین و مربیان نباید شتابزده عمل کنند و به تنبیه کودک مبادرت ورزند. برای بازداشتن کودک از دروغگویی و اصلاح رفتار آنان باید روش برخورد باتوجه به موقعیت انتخاب شود که برخی از روشها به اختصار عبارت است از:

?- نشــــــان دادن ارزش راســـــت گفتــــن :

در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی باارزش و پسندیده است. کودک باید ارزش راست گفتن را درعمل تجربه کند. والدین و مربیان نباید در برابر دروغهای کودکان برآشفته شوند و او را کتک بزنند. بیان نتایج زشت و تلخ دروغگویی به صورت داستان برای آنها می تواند در آموزش عواقب تلخ دروغگویی مفید واقع شود. همچنین اگر والدین و مربیان، کودک را در خلوت ( نه در جمع ) در جوی محبت آمیز و پرعطوفت با مضرات و نتایج دروغگویی آشنا سازند و به پند دادن او بپردازند، در جلوگیری و نیز درمان دروغگویی می تواند مؤثر باشد.

?- اجــــازه بیان احساســـات :

کودک باید احساسات خود را آزادانه ابراز کند و در صورتی که بیان احساسات، باعث آزار و اذیت اطرافیان شود باید به کودک آموخت که به تدریج این احساسات را با احساسات خوشایند جابجا سازد و نباید برای احساساتش تنبیه شود. برای نمونه اگر کودکی از برادر کوچکش خوشش نمی آید، باید به او اجازه داده شود که احساساتش را بیان کند، پس از شنیدن نظر کودک، والدین باید ضمن تحلیل رفتار خود با کودک و یافتن علل پیدایش چنین احساسی به راهنمایی کودک و تغییر رفتار و احساسات او مبادرت ورزند. در مواردی که کودک مرتکب کار خطایی شده ولی راست می گوید، باید به ملایمت و به طور صحیح به او تذکر داده شود که رفتارش درست و پسندیده نیست و باید آن را تغییر دهد. هشدار به کودک، همدردی با او در مواردی که لازم است، نادیده گرفتن حرفهای کودک و بی توجهی به آنها از روشهایی است که در مواقع مشخص می تواند برای پیشگیری و درمان دروغگویی کودکان استفاده شود.

?- تعـــــــدیل انتظارات از کــــــودکان :

والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است. در غیر این صورت، دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد. چون کودک توان عملی ساختن خواسته های اطرافیان را ندارد به گفتن دروغ متوسل می شود بنابراین از کودک باید انتظارات در حد توانش داشته باشیم.

از چه راه‌حل‌هایی برای راستگو شدن کودک استفاده کنیم؟

1 ـ  مفهوم حقیقت را به کودک بیاموزید.

برای این کار می‌توانید از مواقع بازی استفاده کنید. در هنگام بازی موقعیت‌های زیادی وجود دارد که کودک تفاوت بین واقعیت و رویا را تمرین کند. مثلاً فرض کند پدر برای کودک شکلک درمی‌آورد و وانمود می‌کند که هیولاست و کودک حتی اگر پدرش  ماسک به چهره نداشته باشد، باز هم می‌ترسد. شما به عنوان مادر می‌توانید با کودک صحبت کنید و به بگوئید آیا بابا واقعاً یک هیولاست؟ آیا اصلاً می‌شود بابا یک هیولا باشد؟ بعد برای او توضیح دهید که دیو و هیولا یا به قول بچه‌ها « لو لو » واقعیت ندارد وخیالی است و نباید آنها را باور کند.

2 ـ الگوی رفتاری خوبی برای کودکتان باشید.

کودکان همچون دوربین فیلمبرداری هستند. هر چه را که می‌بینند یا می‌شنوند، ضبط می‌کنند و بعداً آن را عیناً اجرا می‌کنند. مخصوصاً اگر فیلم را از اعمال کسانی که دوستشان دارند ضبط کرده باشند. بنابراین بکوشید تا الگوی راستگویی برای کودکتان باشید.

3 ـ باعث دروغگویی کودک نشوید.

وقتی سراسیمه به طرف کودک می‌روید و می‌پرسید « آیا تو از کمد بالا رفته و شیشه مربا را شکسته‌ای؟» کودک با چهره معصومانه‌ای می‌گوید « نه ». در چنین شرایطی راستگوترین کودکان هم دروغ می‌گویند. چون ترس یکی از علل اصلی دروغگویی است.

به جای سؤال کردن از کودک، با جمله خبری به او بگوئید که چه کاری انجام داده است. یعنی بدین شکل:  « تو از کمد بالا رفته‌ای و شیشه‌ مربا را شکسته‌ای».

4 ـ جریمه دروغ‌گویی را جریمه رفتارهای نادرست دیگر، جدا کنید.

 اگر قرار است کودک به دلیل چند رفتار نادرست جریمه شود، برای او مشخص کنید کدام جریمه از بابت دروغ‌گویی اوست.

5 ـ راستگویی را تقویت کنید:

برای این کار می‌توانید از پاداشهای روزانه مثل آدمس یا بستنی؛ پاداشهای هفتگی مثل کتاب یا فیلم و پاداشهای ماهانه مثل عروسک یا اسباب‌بازی استفاده کنید.

6 ـ از روش اصلاح گام به گام استفاده کنید.

در این روش، کودک به خاطر رفتار صادقانه پاداش می‌گیرد و در مقابل دروغگویی تنبیه می‌شود. این روش به شکل زیر عملی می‌شود:

گام اول:

ابتدا باید تمرین کنید که چگونه به رفتار مطلوب کودک ( که در اینجا منظور، راستگویی کودک است) توجه نشان دهید و بدانید که از چه راههایی باید آن را تقویت نمائید (بهتر است لیستی از تقویت‌کننده‌های خوشایند کودک را تهیه کرده و از آنها به تناسب موقعیت، استفاده کنید).

گام دوم:

 در اجرای قواعد باید ثابت قدم باشید، در غیر این صورت به نتیجه دلخواه نخواهید رسید.

گام سوم:

عوامل ایجاد رفتارهای  راستگویی و دروغگویی کودک را ثبت کنید. عواقب هر یک از رفتارها را نیز یادداشت نمائید. مثلاً یادداشت کنید که چه چیزی باعث راستگویی یا دروغگویی او گردید و بعد از این رفتارها با او چگونه برخورد شد.

گام چهارم:

روشهای تقویت رفتار مناسب (راستگویی) و کاهش رفتار نابهنجار (دروغگویی) را بکار گیرید. برای تقویت رفتار مناسب می‌توانید با استفاده از بند 5 همین مقاله عمل کنید و برای کاهش دروغگویی به جای تنبیه کودک از روش محروم کردن وی استفاده نمائید. محرومیت می‌تواند به شکلهای مختلف باشد از جمله: محروم نمودن او از دیدن کارتن یا فیلم مورد علاقه، محروم شدن از رفتن به پارک در آن روز، محرومیت از خرید خوراکی، ... باشد.

7 ـ در صورت دروغگویی جدی و مداوم از یک متخصص کمک بخواهید.

 در پایان، نباید فراموش کرد که پیشگیری، بهتر از درمان است. اگر رفتار والدین ، صادقانه و صمیمی و دوستانه باشد، رفتار کودکان نیز صادقانه خواهد بود. زیرا ما الگوی آنها هستیم وکودکان بیشتر از آنکه حرفهای ما را بپذیرند از رفتار ما می‌آموزند.


با سلامی گرم و سبز.......

دوستان و عزیزان ؛ من این وبلاگ را به زودی بروز خواهم کرد و با مطالبی بکر و نو  در خدمتتان خواهم بود  .در این شکی نیست که هر چیزی خریدار خودش را دارد حتی سخن هیچکس نمی تواند و حق هم ندارد که به تجارب و آموخته هایش  با اطمینان تکیه کرده و آنها را تغییر ناپذیر بشمارد .پس از عزیزانی که مخالف دیدگاه های بنده هستند برای به چالش کشیدن من و خودتان با بنده تماس بگیرند .شاید ،آنچه آرزوی کسی است ، برای دیگری بی ارزش است  .اما تا زمانی که آن کسی با این دیگری مثل بچه ی آدم به گفتگو ننشینند ! هردو از حرکت باز خواهند ماند ،به همفکری ، هم نوعی ، همدلی و هم عملی نیاز مبرمی  داریم و خودباوری و اعتماد و شهامت تغییر ( به نظر من ) قدم شروع میتوانند باشند. خوشحال می شوم  که در این راه مرا راهنمایی و همراهی نمایید .

در ضمن برای دیدن کل مطالب در وبلاگ از قسمت برگه ها و آخرین ارسال ها (سمت چپ)استفاده

کنید.  


          برای سرگرمی شما لینک بازی بیلیارد آنلاین دو نفره (پایین صفحه)                                          گذاشتم خیلی جالبه...!                                                                                                                                                       وحید فیضی پور

                        

ما می توانیم....!

انسانها دائما" برای رسیدن به زندگی ایده ال خود در حال تلاش و زحمت هستند و بسیار کمند که به مراد خود رسیده باشند.ممکن است که به ثروتی برسند ولی باز هم خوشبختی را در آن پیدا نمیکنند

بنابراین اگر زندگیی کامل ،با نشاط ،با عشق،با شور، چه از نظر روحی و بدنی و چه از نظر اجتماعی و اقتصادی می خواهید توصیه میکنم که با تکنتیک های تفکر کوانتومی آشنا شوید.

دوستانی که کتاب یا ویدئو ی "راز" را دیده یا خوانده اند با توجه به اینکه راز به کلیت موضوع پرداخته است شخص را راهبری نمی کند و ممکن است که در مورد تفکر کوانتومی پیش داوری نمایند و به اهمیت موضوع پی نبرند . پس بهتر است مانند کسانی که از" راز" اطلاعی ندارند، به موضوع بپردازند

و به این تکنیک ها با دید تازه ای نگاه کنند.

در بحث تفکر کوانتومی (بر عکس راز) تکنیک هایی ارائه شده که شخص را قدم به قدم به ایده آل هایش نزدیک می کند و این تمرینات بسیار ساده و عملی می باشند.شما با گذراندن این تمرینات بعد از مدتی کوتاه به بعضی از واقعیات خواهید رسید که بدون شک این جمله را به زبان خواهید آورد

(وای این یک معجزه ست).وخلاصه بگم با خواندن کتاب هم احساساتتان هم جهانبینی تان شروع به تغییر خواهد کرد.(البته این موضوع در بسیاری از افراد جهان تجربه شده که اگر مجالی باشد بازگو خواهم کرد).

 


مدیتیشن:در موقعیتی که تنها هستید و کاری ندارید فرق نمی کند خانه،اتومبیل،طبیعت و هر جایی که شرایط مناسب مدیتیشن باشد و با تلفن خاموش با خود خلوتی کنید.بعد از چندین بار

دم و بازدم های عمیق تجسم کنید:در شهری هستید که مردمانش سبز و خرم و آزاد ومهربان در خانه هایی سبز و زیبا زندگی می کنند.از بالا به شهر نگاه کنید همه جا سبز و خرم،پاک و پاکیزه

و زنده و باطراوت دیده می شود .(خونه ها با آدماش همونجوری هستن که دیده میشن).

خوب ،حالا آروم آروم بیایین پایین پایین و برسید به خونه ای که توش زندگی میکنیدو اینجا خودتون

خانواده تون را ببینید.(با خودتون رو راست باشید غیر از خدا کسی شما رو نمیفهمه) حالا از خودتون بپرسید که آیا من هم مثل مردم اون شهر آزادم،مهربونم،احترام می گذارم و احترام می بینم و امرار معاشم روبراهه آیا با خانواده ام خوبم و اونا با من مهربون .اگه جواب سوال ها مثبت باشه که راه خوشبختی را پیدا کردیدو باید به پله ی بعدی صعود کنید....  و اگه منفی باشه   برای زندگی در اون آرمان شهر باید آماده ی شروع باشیم و در پله ی اول از تغییر خودمان شروع کنیم سپس ادعا ی چنان خانه، شهر،کشور و جهانی را داشته باشیم.

در کتابی که در حال ترجمه هستم تکنیک ها و پله ها بسیار شفاف و واضح نوشته شده که در بحث بعدی مختصری از آنها را برایتان خواهم نوشت. 


                                                             یا علی- وحید فیضی پور


R-ŞANAL:استادان هنر زندگی

استادان هنر زندگی!

یا خالص شو یا قهرمان!

اگر انسان باشی در اصل آن زمان......

اگر هنر را کار و تلاشی که به زیبایی تبدیل می شود معنی کنیم بنابراین

به زیستن، شاه هنر می توان گفت.


زندگی واقعی و حقیقی،چه بفهمیم و چه نفهمیم،دائما" در مسیر واقعی تر شدن ،بهتر شدن،زیباتر شدن و هدایت به سمت رفتارهای درست و واقعی،در حرکت

می باشد.

اصلا"،نظم و ترتیب (که در جهان و کائنات وجود دارد)بخاطر رسیدن به این هدف

وجود دارد.تمام اتفاقات و حوادث تلخ و شیرین ،انگار که با هم قرار گذاشتند تا برای رشد و تعالی انسان یاری رسانند.از این دیدگاه اگر بنگریم  زندگی انسانها وحتی تمام موجودات در چهار چوب خویش یک اثر هنریست و به دوست داشتنش می ارزد.کافیست چشمی برای دیدن و دلی برای دوست داشتن داشته باشی،ول متاسفانه زیبایی های کوچک بیشتر اوقات از چشمها دور   می مانند وبسیاری آنها را نمی بینند.



ولی،اما،کسانی هستند که چشم نوازند و دل خود را با عشق روشن کرده و با

استقبال از عمر زندگی می کنند و مقصود ما از استادان هنر زندگی اینان هستند.

آنان کسانی هستند که در مقابل نیروهای درونی و بیرونی که انسان را احاطه کرده است ایستاده اند،در تکامل حیات اثر گذارند و در درون و برونشان یکپارچگی و صلح را بوجود آورده اند.یعنی اینکه اینانند خالصان و قهرمانان.!

  

                                                      ترجمه از :وحید فیضی پور


                                                    www.kuantumdusunce.com